یکسال پیش مقام معظم رهبری خطاب به دانشجویان فرمودند شما افسران جوان جبهه جنگ نرم هستید و اساتید نیز فرماندهان این جبههاند. چند روز بعد از آن در دیدار اساتید دانشگاهها نیز فرمودند من به دانشجویان عرض کردم شما افسران جوان هستید، نگفتم سربازید زیرا باید آنان بتوانند بعداً فرمانده شوند و شما اساتید نیز فرمانده آنان هستید. اکنون اساتید چه نقشی در این جبهه و میدان بهعهده دارند؟ شاید کسی به این ذهنیت برسد که حتماً اساتید متعهد و انقلابی کم داریم یا احساس تشکیل جبهه جنگ نرم هنوز برای اساتید به یقین تبدیل نشده است. در پاسخ باید گفت اکثریت اساتید معتقد به مبانی اسلام و انقلاب هستند اما درعرصه دانشگاه از آنان خبری نیست. با یک مثال میتوان این مسئله را بهراحتی مشاهده کرد. به کابینه، مجلس و مدیران ارشد کشور بنگرید. اکثریت مطلق آنان اساتید دانشگاه هستند. وقتی وارد دولت میشوند، سینه چاک انقلاب، ولایت و نظام و دشمن سرسخت مستکبران هستند. اما در درون دانشگاه از ماشین پیاده و وارد کلاس میشوند و دوباره به منزل برمیگردند. آیا تاکنون تشکلهای دانشجویی مسلمان را مشاهده کردهاند که وقتی بر سر مسائل مهم کشور تجمع و تحصن میکنند. وقتی برای منافع ملی و عدالتخواهی مجتمع میشوند همین اساتید که هنگام ورود به قدرت سینهچاک انقلابند، در بین آنان حاضر شوند؟ به آنان مشاوره بدهند، آنان را دلگرم نمایند و...
ترم تحصیلی گذشته یکی از اساتید محترم و با سواد، هنگام شروع درس(در مقطع دکتری) در یکی از روزهای نزدیک به سالگرد ارتحال حضرت امام، چند دقیقهای را درباره امام سخن گفت و انقلاب و شخصیت امام را ستود.
یکی از دانشجویان خطاب به وی گفت: معمولاً بیسابقه است استادی آن هم در کلاس درس مقطع دکتری اینگونه لب به سخن درحقانیت امام بگشاید. چطور شما از این قاعده مستثنی هستید؟
آن استاد محترم فرمود حرف شما کاملاً درست است. دم زدن از امام(ره) در دانشگاه و دفاع از اندیشههای ایشان برای برخی استادان، کلاس ندارد! و بنده تلاش کردم اثبات نمایم هم میشود صاحب تألیف و علم و سواد بود و هم با امام(ره) بود و ادامه داد شاید یکی از دلایل آن، این باشد که من همه مقاطع تحصیلیام را در ایران گذراندم.
دو روز پیش نشست مشترک شورای مرکزی تشکلهای دانشجویی بود. موضوع جلسه مطالبات رهبری از این جنبش قرار گرفت و هنگام بازخوانی سخنان رهبری وقتی به فرماندهان جنگ نرم رسیدند، همه میپرسیدند پس این فرماندهان کجا هستند؟ آیا فریاد «این عمار» رهبری را نشنیدهاید؟ واقعاً این درد بزرگ را به کجا باید برد که اساتید مسلمان و متعهد، مرعوب فضای غربگونه دانشگاه شدهاند و دفاع از انقلاب اسلامی را به مثابه لکهدار شدن و حکومتی بودن و بیسواد بودن میدانند و محیط آکادمیک را معادل محیطی اتو کشیده، گل و بلبلی و پرستیژ و سازش به هرقیمت میدانند. علاوه بر اعضای کابینه بسیاری از نمایندگان محترم نیز اساتید دانشگاه هستند.
در مجلس علیه امریکا و صهیونیستها فریاد میزنند. نطقهای آنچنانی علیه امریکا و فتنه و نفاق سرمیدهند، اما نه دیروز و نه فردا که مجدداً وقتی به عرصه دانشگاه برمیگردند خبری از آنان نیست، گویی محیط دانشگاه جزیرهای جدا شده از حاکمیت نظام جمهوری اسلامی است.
و هر کس یواش بیاید و یواش برود، با سواد، روشنفکر، به روز است. بهنظر میرسد در حوزه اساتید مسلمان و مؤمن به انقلاب نیاز به «انقلاب نگرشی» وجود دارد تا از حصارهای عرفی دانشگاههای شبهغربی به درآیند و دانشگاه را جولانگاه اندیشه ناب محمدی بدانند و از حیثیت و آبروی خویش برای گسترش آن و دفع لیبرالیسم مایه بگذارند. بعضی براین عقیدهاند که باید در گزینش استاد تجدیدنظر کرد و از ورود سکولارها به عرصه آموزش عالی جلوگیری نمود. اگرچه این کار به خودی خود ارزشمند است. اما آبوخاک و محیط دانشگاه طوری تفسیر میشود که همان استاد انقلابی حاضر نیست که پای ارزشهای نظام، انقلاب و دین بایستد. اکنون یکسال است دانشجویان مسلمان، انقلابی، آرمانخواه و عدالتطلب منتظر هستند تا فرماندهانشان، آنان را فرا بخوانند، کولهبار تفکر و اندیشه را بهعنوان سلاح مبارزه به آنان تحویل دهند، آنان را سازماندهی کنند، خطوط نرم جبهه دشمن را به آنان نشان دهند و آنان را برای روزهای سخت مسئولیتپذیر گردانند، اما دریغ که این بغض همچنان در گلوی دانشجوی مسلمان نشسته است که فرمانده عزیزم چرا فریاد «اینعمار» را نمیشنوی.
ارسال شده در چهارشنبه 89/6/24 ساعت 9:29 ع نویسنده : ایمان احمدی